از همه جا از همه جا
درباره ما


به وبلاگ خودتان خوش آمدید!!!!!!!!!! جک،اس ام اس،مطالب عاشقانه،مطالب مناسبتی

پیوند روزانه

انجمن از همه جا
پارسان دانلود
بازدید
بازدید
خرید از علی اکسپرس تحویل ایران
خرید از علی بابا
جلو پنجره جک جی 5
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


از همه جا

نظر یادت نرههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!
چه ازدواج کرده باشید چه ازدواج نکرده باشید باید این مطلب رابخوانید
موضوع: <-PostCategory->

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم ودیدم پشت میز نشسته وچیزی مینویسد .

شام نخوردهبودم اما مستقیم رفتم که بخوابم ،

خیلی زود خوابم برد چون واقعا بعد از گذراندن یک روز

لذت بخش بامعشوقه جدیدم خسته بودم.

وقتی بیدار شدم هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود .

توجهی نکردم ودوباره به خواب رفتم.

 

صبح روز بعد او شرایط طلاق خودرا نوشته بود :

هیچ چیزی از من نمیخواست وفقط یک

ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود.

او درخواست کرده بود که هردویمان تلاش کنیم یک

زندگی نرمال داشته باشیم . دلایل او ساده بود؛

وقت امتحانت پسرمان بود واونمیخواست که

فکر او به خاطر مشکلات ما مشوش شود.

 

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بو،

او ازمن خواسته بود زمانیکه او

را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم را به یاد آورم ،

ازمن خواسته بود که در آن یک ماه

هروز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم .

 

فکر میکردم که دیوانه شده است.

اما برای اینکه روزهای آخر باهم بودنمان قابل تحملتر

شود، درخواست عجیبش را قبول کردم.

 

در مورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه ام حرف زدم .

بلند بلند خندید و گفت خیلی عجیب

است. وبعد با خنده واستهزا گفت که هر حقه ای هم که سوار کند

باید بالاخره این طلاق را

بپذیرد.

 

از زمانیکه  طلاق را به طئر علنی بیان کرده بودم

من وهمسرم هیچ تماس جسمی باهم

 نداشتیم.وقتی روز اول اورا بغل کردم

هردویمان احساس خامی وتازه کاری داشتیم.

پسرم بهپشتم زد وگفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده،

اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد

از آنجا به سمت در ورودی بردم، حدود 10 متر اورا درآغوشم داشتم.

کمی ناراحت بودم.

 

اورا بیرون در خانه گذاشتم ورفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود.

من هم تنهایی

سوارماشین شده وبه طرف شرکت حرکت کردم.

 

در روز دوم هردوی ما برخورد راحتتری داشتیم،

به سینه ی من تکیه داد. میتوانستم بوی

عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم.

فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه

نکردم،فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست،

چروک های ریزی روی صورتش افتاده بود

ومو هایش کمی سفید شده بود.

یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار

کرده ام.

 

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده وبلند کردم ،

احساس کردم حس صمیمیت بینمانبرگشته است.

ای آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم

وششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است .

چیزی از این موضوع به معشوقه

ام نگفتم .هرچه روزها جلوتر میرفت بغل کردن او برایم راحتتر میشد.

این تمرین روزانه

قوی ترم کرده بود.

 

یک روز داشت انتخاب میکرد که چه لباسی تن کند،

چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس

مناسبی پیدانکرد، آه کشید وگفت که همه ی لباسهایم گشاد شده اند.یکدفعه فهمیدم که چقدر

لاغر شده است.به همین خاطر بود که میتوانستم اینقدر راحتتر بلندش کنم.

 

یکدفعه ضربه به من وارد شد. به خاطر همه ی این درد وغصه هاست

که اینطور شده است.

ناخود آگاه به سمتش رفته وسرش را لمس کردم.

 

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد وگفت که بابا وقتش رسیده

که مامان رو بغل کنی وبیرون

بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و

بیرون ببرد بخش مهمی از زندگی

اش شده بود.همسرم به پسرمان اشاره کرد که

نزدیکتر شود واو را محکم در آغوش گرفت.

صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون میترسیدم

در این لحظه ی آخر نظرم را تغییر

دهم.بعد او را در آغوش گرفته وبلند کردم و

از اتاق خواب بیرون آورده وبه سمت در بردم.

دستانش را خیلی نرم وطبیعی دور گردنم انداخته بود.

من هم او را محکم در آغوشداشتم.

درست مثل روز عروسیمان.

 

اما وزن سبکتر او باعث ناراحتیم شد.

در روز آخر ، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی

میتوانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود.

 

محکم بغلش کردم وگفتم ، واقعا نفهمیده

بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد.

سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت

کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم.

می ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر

دهد. ازپله ها بالا رفتم . معشوقه ام که منشی ام هم بود

در را به رویم باز کرد وبه او گفتم

متاسفم ، دیگر نمیخواهم طلاق بگیرم.

 

او نگاهی به من انداخت ، تعجب کرده بود ،

دستش را روی پیشانی ام گذاشت وگفت  تب

داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. وگفتم متاسفم .

من نمیخواهم طلاق بگیرم . زندگی

زناشویی من احتمالا به این دلیل خسته کننده شده بود

که من و زنم به جزییات زندگیمان

توجهی نکرده بودیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم.

حالا میفهمم دیگر باید تا

وقتی مرگ مارا ازهم جدا کند هر روز او را در آغوش گرفته و

از اتاق خوابمان بیرون

بیاورم . معشوقه ام احساس میکرد که تازه از خواب بیدار شده است.

یک سیلی محکم به

گوشم زد و در را کوبید وزیر گریه زد.

از پله ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه

جلوی مغازه ی گلفروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم.

فروشنده پرسید

که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم ونوشتم،

تا وقتی مرگ ما را ازهم جدا کند

هر روز صبح بغلت مینم و از اتاق بیرون می آورمت.

 

شب که به خانه رسیدم با گلها. لبخندی روی لبهایم پله ها را تند تند بالا رفتم و

وقتی به خانه

رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده ومرده است!

او ماه ها بود که با سرطان میجنگید اما من

آنقدر مشغول معشوقه ام بودم که این را نفهمیدم.

او میدانست که خیلی زود خواهد مرد

ومیخواست من را از واکنشهای منفی پسرمان به خاطر طلاق حفظ کند.

حالا حداقل من در

نظر پسرمان شوهری مهربان بودم.

 

جزییات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابطمان هستند.

خانه ،ماشین، دارایی ها وسرمایهمهم نیست.

 

اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می آورد

اما خودشان خوشبختی نمیاورند.

 

سعی کنید دوست همسرتان باشید وهر کاری از دستتان برمی اید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید!!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :ana | لينک ثابت |برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

انجمن از همه جا
سیستم های امنیتی و حفاظتی آرسام
پارسان دانلود
راز چت
جک جدید93.مطالب طنز. اس ام اس و اهنگ پیشواز
ردیابی ماشین
حمل هوایی ماینر از چین
لیزر دوچرخه
هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان از همه جا و آدرس malshoma.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
مهر 1393
شهريور 1393


نویسنده وبلاگ :

آرمین

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 127
بازدید کل : 16219
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1





Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com